سلام خدمت دوستان عزیز و روانشناس خودمون
والا در مورد بحث روانشناسی شغلی سوالاتی داشتم که ممنون میشم پاسخ بدید
این موضوع هم در روانشاسنی شغلی هست هم اینجا ممنون میشم تورو خدا پاک نکنید چون می خوام جوابای کاملمو بگیرم
بنده از کلاس اول دبیرستان وارد هنرستان شدم رشته کامپیوتر با اینکه علاقه زیادی داشتم
خلاصه بعدش به دانشگاه در همون رشته رفتم رشته نرم افزار ولی از دانشگاه هیچ که عایدمون نشد یعنی هیچی یاد نگرفتیم پیگیرشم نشدیم برای یادگیری ! البته علاقه داشتم ولی با توجه به مسایل حالا میگیم روانی مثلآ افسردگی یا بیش فعالی هرچی دنبالش نرفتیم از همون موقع ها به کمو بیش با توجه به اطلاعاتی که طی 1 2سال از سخت افزار از سایتها پیدا کردم عاشق سخت افزار شده بودم و یعنی به روز بودم دیگه نسبتا ولی جایی کار نمی کردم تو سایتها مشاوره میدادم و حتی سیستم های زیادی برای فامیل و اینو اون جمع می کردم اینارو بگذریم نمی دونم چی شد حالا با توحه به مسایل روانی انسانها که خیلی پیچیدست ما دو سال که در این عرصه بودیم خود به خود ول کردیم !!! نمی دونم علتشو که چرا ول کردیم !!!!!! از این جریان بگذریم بعدش در عرصه سیستم صوتی ماشین وارد شدیم اینهم دقیقا عین این موضوع 3 سال توش بودم طوریکه در سایتها و حتی در بین بازارش نسبتآ به اندازه 50 درصد معروف شده بودم و حتی مشاوره میدادم ولی اینم دقییقا بعد از 3 سال ول کردم !!!!!!!!!!!!! نمی دونم علت چی بود!!!! حالا یا کلآ همه اینها به مسایل روانی من مربوط میشد یا نه در اطلاعش نیستم ! البته یه پیشزمینه بهتون بگم که بنده از بچگی لکنت زبان داشتم و نسبتآ اعتماد به نفس پایین در کارها از دوران کودکی!!!! خلاصه یه دو سه جا دیگه بعد از این برنامه ها رفتم ولی هر کدوم 2 3 ماهه ولی ول کردم همیشه با خودم مثلآ شاید میگفتم ای کار فایده نداره ولش کن تو برای چیز دیگه ساخته شدی ! میشه گفت یه جور گول زدن خود !! خلاصه از این شاخه به اون شاخه زیاد پریدن همیشه در کار من بوده ! الانم برای تمام این مسایل افسردگی گرفتم و دارم قرصهای ضد افسردگی پیش روانپزشک می خورمو غیره تا ببینیم چی میشه ! مثلآ یه دوستی داریم باهاش صحبت می کردم ایشون دکتر بالینی لکنت زبان هستند برای کودکان می گفت چون تو نسبتآ برای زندگیت برنامه ریزی یا هدفی نداشتی ! و همیشه پدر مادرت حمایتت می کردن که این حرفشون کاملآ درسته !!!!!! مثلآ از بچگی یادمه چون درس نمی خوندم بابام یا پارتی بازی می کرد برام نمره می گرفت یا حتی تو دانشگاه یا غیره عواملی از این کارا !!!!!!! اول یه سوال : میشه تمام اینا به دوران قدیم مربوط باشه ؟ به نوع تربیت ؟ مثلآ همیشه تو کارام از شکست میترسیدم به خاطره همین در هرکاری میرفتم می خواستم یک کاری انجام بدم جلو یکی مثلآ یکی می گفت تو بلد نیستی یا تحقیر می کرد سریع شکست می خورم و اعتماد به نفسم صفر میشد !!!!!! که نسبتآ الان اعتماد به نفسی ندارم
راستی مورد دیگه ای که بود پدرم همیشه از دوران بچگی مقایسه انجام میداد بین بچه های دیگه یا می گفت تو از فلانی کمتری ! یا بی عرضه ای ! که مام میشه گفت باورمون شد و تا الان همین طوری بودیم ! و میشه گفت عزت نفس رو در ما کشت از قدیم ایام م یدونید افکار قدیمی دیگه که اعث میشه یک نسل به نابودی کشیده شه
شاید این مطالب نسبتآ به موضع شغل باشه چون تاپیکش در جای دیگه هم هست ولی م یخوام مسایل روانشناسی و غیره ببرسی بشه در مورد من
بنده 25 سالم هست
اینم بگگم که من از 6 سالگی لکنت داشتم و بیشتر ضربه های یکه خوردم سر این موضوع بوده هست تا الان !
ببینید بنده الان در این وضعیت بعد از میهش گفت 6 7 سال انگار در حالت stop وایسادم یعنی هیچکاری نم یتونم بکنم اصن ذهنم مات و مبهوت هست نسبت به آینده یا هرچیزه دیگه
میشه یه راهنمایی کلی بنده رو بکنید هم در زمینه روانشناسی هم شغلی هم غیره
ممنون تشکر